English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
double faced U دوجانبه
mutual U دوجانبه
reciprocal U دوجانبه
bilateral U دوجانبه
bilateral trade U تجارت دوجانبه
bilateral monopoly U انحصار دوجانبه
double action U اقدام دوجانبه
reciprocal U معکوس دوجانبه
matter of mutual interest U موضوع دارای سود دوجانبه
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
observation U دیدبانی
observations U دیدبانی
espial U دیدبانی
direct observation U دیدبانی مستقیم
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
o o line U خط تقسیم دیدبانی
visual observation U دیدبانی با چشم
astronomic observation U دیدبانی نجومی
army of observation U عده دیدبانی
air observation U دیدبانی هوایی
radar quardship U دیدبانی بارادار
visual observation U دیدبانی بصری
observing sector U قطاع دیدبانی
observation sector U قطاع دیدبانی
observation post U پست دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
watch tower U برج دیدبانی
ground observation U دیدبانی زمینی
flank observation U دیدبانی جناحی
observing sector U منطقه دیدبانی
loop-hole U سوراخ دیدبانی
aerial observation U دیدبانی هوایی
watchtower U برج دیدبانی
report U گزارش دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
loophole U سوراخ دیدبانی
neglected U دیدبانی نکنید
observing U دیدبانی کردن
neglecting U دیدبانی نکنید
observes U دیدبانی کردن
neglects U دیدبانی نکنید
observed U دیدبانی کردن
observe U دیدبانی کردن
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
beacon U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
observation U دیدبانی اتش
observations U دیدبانی اتش
neglect U دیدبانی نکنید
optical U مربوط به دیدبانی بصری
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
observed fire U تیر دیدبانی شده
tog method U روش دیدبانی محوری
radar beacon U برج دیدبانی رادار
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
recipocal milling U فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com